در میان شهدای دانش‌آموز، نوجوانان معصومی هم هستند که نه در جبهه‌های جنگ که در شهر خودشان، در دل محله و کوچه‌ها به شهادت رسیدند. خون این عزیزان که به شهدای ترور معروف شدند هنوز هم داغ است؛ خون شهدایی که بخشی از تاریخ و هویت پایتخت محسوب شده و الگویی برای نوجوانان و جوانان امروزی هستند.

شهدای دانش آموز

به گزارش همشهری آنلاین در میان شهدای دانش‌آموز، نوجوانان معصومی هم هستند که نه در جبهه‌های جنگ که در شهر خودشان، در دل محله و کوچه‌ها به شهادت رسیدند. خون این عزیزان که به شهدای ترور معروف شدند هنوز هم داغ است؛ خون شهدایی که بخشی از تاریخ و هویت پایتخت محسوب شده و الگویی برای نوجوانان و جوانان امروزی هستند. در ادامه یادی از دو شهید نوجوان دهه شصتی محله جوادیه کردیم.

گل‌برگ سرخ لاله‌ها در کوچه‌های شهرما| این دو پسر، پرچم بچه های جوادیه را بالا بردند

شهید قاسم عبدی‌تازه‌کن، پاسدار نوجوان محله

شهید قاسم عبدی‌تازه‌کن متولد سال 1355در محله جوادیه بود. فاطمه سلیمی اینطور برایمان از پسرش می‌گوید: «نامش در شناسنامه شهرام بود. 12ساله بود که مدام اصرار می‌کرد برای کمک و حمایت رزمندگان در جبهه ملحفه‌های مناسب، بسته‌های خوراکی یا وسایل ضروری ارسال کنیم. باغیرت بود و می‌گفت کاش یک کم بزرگ‌تر بودم تا اجازه می‌دادید من هم به جبهه بروم! درسخوان بود و اغلب به دوستانش درس‌های سخت را یاد می‌داد. برای اینکه کمک‌خرج خانواده باشد در یک مکانیکی همین حوالی کار می‌کرد. ۱۴ساله بود که مسجد محل پاتوقش شد. در بسیج ثبت‌نام کرد و دوره‌های آموزشی آن را گذراند. من و پدرش هم مخالفتی نداشتیم؛ اصلا چه بهتر از اینکه پسرمان سرگرم درس و کار خیر باشد. ماه‌رمضان که می‌رسید با اینکه روزه می‌گرفت اما سهم خانواده و همسایه‌های نیازمند را از افطاری‌اش کنار می‌گذاشت. سال۱۳۷۱بود که به مناسبت هفته بسیج قرار بود همه نیروها در مسجد سادات تا صبح کشیک بدهند. شهرام هم آن شب رفت. نیمه‌های بامداد ساعت حدود۳بود که خودرویی مشکوک درحالی‌که تمام سرنشینانش حالت عادی نداشتند وارد خیابان منتهی به مسجد سادات می‌شوند. شیشه‌های مشروب را به طرف مسجد پرت می‌کنند و این زمان شهرام همراه چند نفر دیگر از بسیجی‌ها نزدیک خودرو و سرنشینانش می‌روند تا از ماجرا سردرآورند. خودرو با سرعت حرکت می‌کند و شهرام و دوستش نیز با موتور تعقیب‌شان می‌کنند. زیاد دور نشده بودند که راننده خودرو فرمان خودرو را به سمت موتور آنها می‌چرخاند و...» تقدیرش نبود که در جبهه شهید شود اما به این آرزویش در همین خاک محله‌اش در سن 17سالگی رسید.

گل‌برگ سرخ لاله‌ها در کوچه‌های شهرما| این دو پسر، پرچم بچه های جوادیه را بالا بردند

شهید فرامرز سیف‌صادقی، دفاع در دل جوادیه

شهید دانش‌آموز فرامرز سیف صادقی متولد سال 1344در محله جوادیه است. ازکودکی تلاش می‌کرد با فروش بلال و تعمیر لوازم، خرج خودش را درآورد. با همه مهربان بود و اهل به‌جای‌آوردن صله‌رحم. در مدرسه و محل همه دوستش داشتند. پیش از انقلاب با اینکه سن کمی داشت ولی هر زمان به نیروهای داوطلب نیاز بود وارد میدان می‌شد؛ مانند حادثه کشتار خونین میدان ژاله‌(شهدای‌فعلی) که آن زمان برای دفن جنازه‌ها به بهشت‌زهرا رفت. انقلاب اسلامی هم که پیروز شد، فعالیت‌های خود را در پایگاه بسیج محل آغاز کرد. دوره‌های تیراندازی با سلاح را گذراند چون تصمیمش این بود که راهی جبهه شود. مدام به مادر اصرار می‌کرد ولی مادر هر بار به بهانه‌ای مانند گرفتن دیپلم یا خدمت در بسیج محل پاسخش را می‌داد. تا بخواهد رضایت پدر و مادر را جلب کند، شب‌ها به سفارش نیروهای بسیجی، با یک چراغ‌قوه می‌رفت ایستگاه نگهبانی پل راه‌آهن (آن سال‌ها پل آجری راه‌آهن یکی از نقاط حساس و پرتردد تهران محسوب می‌شد) تا به قول خودشان سنگر را حفظ کنند. شب ۲۲بهمن ۱۳۵۹هم نوبت نگهبانی داشت. ضد انقلاب اعلام کرده بودند به‌زودی پل راه‌آهن را موردحمله قرار خواهند داد. برای همین هر شب آنجا سنگر نگهبانی و آماده‌باش فعال بود. حدود ساعت ۲۳همان شب بود که دشمنان انقلاب به سنگر و ایستگاه آنها حمله می‌کنند و با به رگباربستن نیروهای بسیجی و سپاهی، تعدادی را به شهادت می‌رسانند؛ یکی از آنها هم فرامرز بود. رمضان سیف‌صادقی، برادر شهید، ضمن یادآوری این خاطرات، می‌گوید: «صبح تا مطلع شدیم به بیمارستان بهارلو (نزدیک جوادیه و پل راه‌آهن) رفتیم. در اتاق عمل بود که در سن 15سالگی به شهادت رسید.»

کد خبر 802781

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha